نی نی زینب

شادی بچه ها فضای خونه رو پر کرده . هرازگاهی صدای گریه و اعتراض دانیار بلند میشه. بله، دوباره از اتاق اخراجش کردن. مامان بزرگ دست دانیار رو می گیره و به سمت اتاق میبره تا شاید بچه ها اجازه ورود بدن اما فایده ای نداره... زینب با شوق وصف نشدنی در مورد وسایل اتاقش توضیح میده. باز هم گریه، این بار زینب... قبل از همه این مامان بزرگه که قربون و صدقه گویان به سمت اتاق میره و قبل از شنیدن هر توضیحی از سوی پسرخاله ها، حق رو به زینب خانم میده! با بچه دار شدن، پدر و مادر نمی شویم، همان طور که با پیانو داشتن، پیانیست نمی شویم (گوته). تمرین و ممارست برای دانستن راهکارهای تربیتی مناسب با سن کودک، شما رو تبدیل به پدر و ...

کلاس نقاشی زینب جان به سرعت باد سپری شد و دخترم برای هدیه معلم نقاشی دست به کار شد. - مامان جون این کارتون تخم مرغ ها رو می خوای؟ - نه عزیزم، ببر. چند ساعت بعد... - مامان این باغ گل قشنگه؟ - وای ! چه جوری به ذهنت رسید؟ عالیه... زندگی گل به «توان» ابدیت زندگی «ضرب» زمین در ضربان دل ما ... ...

مرغابی ها کفشدوزک ها روی شاخه مترسک غصه دار ...